کد مطلب:313404 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:193

عبدالله بن حسن بن عبیدالله بن عباس
وی در حرمین مكه و مدینه قاضی القضاة بود، و از اولاد اوست قاسم بن عبدالله



[ صفحه 126]



بن حسن بن حسن بن عبیدالله مذكور و صاحب امام ابی محمد الحسن العسكری علیه السلام بود و این قاسم در مدینه صاحب شأن و منقبت بود و سعی می كرد مابین بنو علی و بنو جعفر را صلح دهد، و كان أحد أصحاب الرأی واللسان [1] .

حمزه: از نوادگان جلیل القدر ابوالفضل علیه السلام، سید عظیم الشأن، ابویعلی حمزة بن قاسم بن علی بن حمزةالأكبر بن حسن بن عبیدالله بن عباس بن امیرالمؤمنین علیهم السلام می باشد. علامه ی بزرگوار میرزا محمد علی اردوبادی صفحاتی طلایی درباره ی حیات او نگاشته است كه ما عین سخنان وی را نقل می نماییم، او گوید:

ابویعلی از علمای اهل بیت و یگانه ای برخاسته و از خاندان وحی و سروی بلند و افراشته در بوستان بنی هاشم است. او از مشایخ روایت بود و علمای بلاد برای بهره وری از علوم اهل بیت علیهم السلام نزد وی می شتافتند، كه از جمله ی آنان است:

1. ابومحمد هارون بن موسی تلعكبری، از علمای بزرگ شیعه و حامل علوم ائمه ی اطهار علیهم السلام (متوفی 385 ه ق).

2. حسین بن هاشم مؤدب.

3. علی بن احمد بن محمد بن عمران دقاق. او و حسین بن هاشم فوق الذكر، هر دو از مشایخ شیخ صدوق، ابن بابویه قمی، هستند.

4. علی بن محمد قلانسی، از مشایخ عالم و رجالی بزرگ ابوعبدالله حسین بن عبدالله غضائری.

5. ابوعبدالله حسین بن علی خزاز قمی [2] .

از نام شاگردان و دست پروردگان او، به دست می آید كه وی در دوران ثقةالاسلام كلینی (مؤلف كافی) می زیسته و اواخر قرن سوم و اوایل سده ی چهارم را درك نموده است. از این رو شیخ آقا بزرگ تهرانی در كتاب «نابغة الرواة فی رابعة المئات»: (راویان نابغه در قرن چهارم) شرح حالی ممتع از او آورده و وی را از علمای زمان غیبت صغری دانسته است.



[ صفحه 127]



آثاری كه ابویعلی نگاشته عبارت است از: كتاب التوحید، كتاب الزیارات و المناسك، كتاب الرد علی محمد بن جعفر الأسدی، كتاب من روی عن جعفر بن محمد علیهم السلام كه نجاشی و علامه به ارزشمند بودن آن اذعان نموده اند، و بدین لحاظ شیخ آقا بزرگ در «مصنفی المقال فی مصنفی علماء الرجال» شرح حال او را در ضمن علمای رجال آورده است. نجاشی سند خود را به این كتابها، از طریق ابن غضائری و قلانسی قرار داده است. به سخنان برخی از بزرگان شیعه در ثنا و ستایش از ابویعلی توجه كنید:

نجاشی و علامه گویند: «موثق و جلیل القدر و از علمای شیعه بوده و روایات بسیاری نقل كرده است».

مجلسی در «وجیزه» گوید: «سخنانش اطمینان آور و احادیثش مورد اعتماد است».

علامه ی مامقانی در «تنقیح المقال» اظهار می دارد: «سید حمزه، موثق جلیل القدر و دارای منزلتی عظیم بوده است».

حاج شیخ عباس قمی در «الكنی والألقاب» وی را از علمای صاحب اجازه ی حدیث برمی شمارد. بدین ترتیب می بینیم كه علمای رجال - عموما - او را در كتب خود به علم و تقوا ستوده اند.

مقام جناب وی برتر از آن می باشد كه بگوییم وی از مشایخ اجازه ی حدیث - كه بی نیاز از هر ثنا و ستایشی هستند و شهید ثانی بدان تصریح نموده و علمای بعد از او نیز آن را پذیرفته اند - بوده است؛ زیرا این شأن كسی است كه شخصیتش ناشناخته و مجهول باشد، در حالی كه منزلت سرور ما سید حمزه - همان گونه كه كلام علمای رجال را در باب مقام وی بیان داشتیم، و كرامات خارج از شمار مرقد مطهرش نیز شاهد بر آن است - فوق تمامی این مراتب است. او از جمله علمای یگانه و بی همتای اهل بیت علیهم السلام بوده و هر فضیلت و شرافتی را از آن خود ساخته است. پس وی از كسانی نیست كه در صدد اثبات موثق بودن او باشیم تا به امثال این كلمات تمسك جوییم. آری، كثرت احادیثی كه وی نقل كرده نشانگر فضل و علم بسیار او می باشد، كه در سخنان ائمه ی اطهار علیه السلام آمده است: «اعرفوا منازل الرجال منا بقدر روایتهم عنا».

منزلت شیعیان ما را به قدر روایتشان از ما بشناسید و ارزیابی نمایید؛ كه این



[ صفحه 128]



فرمایش بیانگر آن است كه علمای اهل بیت باید در فراگیری علوم و احادیث ائمه ی اطهار علیهم السلام سعی و تلاش نموده و با تمام قوا به نشر و ترویج معارف آنان بپردازند، و طبعا از آنجا كه هر یك از این موارد، بنده را به خداوند تبارك و تعالی و اولیای مقرب او نزدیك می سازد، پس چه می توان گفت درباره ی كسی چون سید بزرگوار ما، حمزه، كه شاخه ای از شجره ی طیبه ی آنان بوده و از تمامی آن خصال نیك بهره داشته است.

اما مشایخ او در روایت، كه بعد از جستجو در كتب رجال و حدیث - همچون «رجال» شیخ طوسی، «فهرست» نجاشی و «كمال الدین» شیخ صدوق - نام آنان را به دست آورده ایم، به قرار زیر می باشند:

1. عالم جلیل القدر، سعد بن عبدالله اشعری.

2. حسن بن میثل.

3. محمد بن سهل بن ذارویه قمی.

4. علی بن عبد بن یحیی.

5. جعفر بن مالك فزاری كوفی.

6. ابوالحسن علی بن جنید رازی.

7. و استاد بزرگ او، امانتدار ناموس امامت و امین بر ودیعه ی پروردگار سبحان، ابوعبدالله یا ابوعبیدالله محمد بن علی بن حمزة بن حسن بن عبیدالله بن عباس علیه السلام می باشد و شاهدی بر جلالت مقام او آنكه، چون بعد از وفات امام حسن عسكری علیه السلام حكومت جائرانه ی وقت بشدت در صدد یافتن حضرت بقیةالله علیه السلام یا مادر ایشان برآمد، و بدین سبب سربازانش به خانه ی امام علیه السلام هجوم بردند - و این هراسشان ناشی از آن بود كه شنیده بودند فرزند امام عسكری علیه السلام دولتهای باطل را سرنگون می سازد - در آن هنگامه ی مصیبت بار، ابوعبدالله محمد بن علی مادر گرانقدر و مطهر حضرت ولیعصر، نرجس خاتون - سلام الله علیه و علیها - را به خانه ی خود برد تا از شر معاندان در امان بماند [3] .

در اینجا به حسب ظاهر می توانیم بگوییم كه خانه ای كه مادر امام علیه السلام در آن به سر می برد، لاجرم محل رفت و آمد ناموس دهر حضرت صاحب الأمر صلوات الله



[ صفحه 129]



علیه، آن حامل مقام عظیم خلیفةاللهی، حافظ اسرار رب العالمین، ظرف مشیت حق - جل جلاله - و دریای بیكران علوم و معارف ربانی بوده است تا از مادر گرانقدرش بازدید و تفقد نماید و بدین ترتیب، حضرتش - سلام الله علیه - به شرف آن خانه و خانواده افزوده و عزت ابدی را از آنان ساخته است. نیز شك نیست كه ابوعبدالله از علوم حضرتش بهره می جسته و از انوار شریفش بس فروغها برمی گرفته است. در این صورت آیا دیگر نیازی به ذكر توثیقات علما پیرامون شخصیت او باقی می ماند؟!

ابن عنبه در «عمده» می گوید: ابوعبدالله در بصره اقامت داشت و از امام علی بن موسی الرضا علیهماالسلام و دیگر ائمه علیهم السلام در آن شهر و غیر آن روایت نقل می نمود و فردی محترم و عالم و شاعر بود. و نجاشی اظهار می دارد كه وی روایتگر حدیث از امام هادی و حضرت عسكری علیهم السلام بوده و با حضرتش مكاتباتی داشته است، و كتابی به نام «مقاتل الطالبیین» (غیر از «مقاتل الطالبیین» تألیف ابوالفرج اصفهانی» تألیف كرده است.

باری، برای این سید بزرگوار، «ابویعلی»، همین شرف و فضیلت بس كه از مكتب چنین استادی بهره جسته و از منبع فیض وی استفاضه نموده است.

جد حمزه، علی بن حمزة بن الأكبر بن حسن می باشد كه نجاشی در «فهرست» و علامه ی حلی در «خلاصه» و نیز صاحبان «وجیزه» و «بلغه» به وثاقت او تصریح كرده اند. قبلا یادآور شدیم كه نیای حمزه، به اعتراف مأمون، شبیه جدش امیرالمؤمنین علیه السلام و سیدی جلیل القدر و دارای منزلتی عظیم بوده است.

نیای دیگر حمزه، حسن بن عبیدالله است كه عالم نسب شناس: عمری، در «مجدی» گوید كه از راویان احادیث اهل بیت علیهم السلام به شمار می رفته است. و عبیدالله بن عباس، جد اعلای حمزه، نیز در كتاب رجال، از علمای مذهب شیعه محسوب شده است.

مرقد مطهر سید حمزه در جنوب حله، در زمین جزیره مابین دجله و فرات، در قریه ای همنام خودش موسوم به «قریه ی حمزه» نزدیك «قریه ی مزیدیه» قرار دارد و زیارتگاه شیعیان و محل انجام نذور و تبرك جویی آنان است. كراماتی نیز بدان مرقد منسوب می دارند كه آرامش بخش دلها و مایه ی امید حاجتمندان می باشد. این مرقد، قبلا مشهور به مرقد حمزه فرزند حضرت امام موسی كاظم علیه السلام بود، در صورتی كه از نظر تاریخ و علم



[ صفحه 130]



رجال محقق است كه قبر فرزند امام موسی كاظم علیه السلام در شهر ری، جنب بارگاه حضرت سیدعبدالعظیم حسنی سلام الله علیه، قرار دارد.

از جمله اموری كه مؤید صحت انتساب مرقد و قریه ی حمزه به ابویعلی حمزة بن قاسم است، داستان زیر می باشد: عالم ربانی و فقیه عظیم الشأن، سید مهدی قزوینی، بعد از آنكه در حله اقامت گزید و در آنجا به تبلیغ دین مبین و تثبیت اركان مذهب در میان مردم آن سامان پرداخت، چون برای هدایت و ارشاد بنی زبید عازم دیار آنان می گشت از مرقد حمزه ابویعلی عبور می نمود، اما وی را زیارت نمی نمود، و بدان سبب رغبت مردم در زمان او برای زیارت سید حمزه رو به كاستی رفت. یك بار از آنجا گذشت و اهل قریه خواستند كه به زیارت مرقد مطهر برود، اما وی عذر خواست و متذكر شد، كه من كسی را كه نمی شناسم زیارت نمی كنم!

شب هنگام سید در آن قریه خوابید و فردا به مزیدیه رفت. در اواخر شب آن روز، برای نماز شب بپاخاست و پس از ادای آن در انتظار طلوع فجر بود كه مردی در لباس سادات آن قریه، كه سید مهدی او را به صلاح و تقوا می شناخت، وارد شد و پس از اینكه سلام نمود و نشست گفت: به قبر حمزه اعتنایی ننمودی و آن را زیارت نكردی؟!

سید گفت: آری.

علوی گفت: چرا؟

سید همان جواب را كه به اهل قریه داده بود به وی خاطر نشان ساخت.

علوی گفت: بسا امر مشهوری كه اصلی نداشته باشد، و این قبر حمزه فرزند حضرت امام موسی كاظم علیه السلام كه اشتهار یافته نیست، بلكه قبر ابویعلی حمزة بن قاسم علوی عباسی یكی از علمای صاحب اجازه ی حدیث می باشد كه در كتب رجال وی را ستوده و از او با علم و تقوا یاد كرده اند.

سید مهدی گمان كرد كه وی از عوام سادات بوده و این قول را از یكی از علما شنیده است و با خود گفت: او كجا و اطلاع از كتب رجال و حدیث كجا؟! و از اینروی به وی توجه چندانی نكرد و برای آگاهی از طلوع فجر به تفحص پرداخت. آن مرد علوی هم از نزدش خارج شد و سید به ادای فریضه و تعقیبات پرداخت تا اینكه فروغ زرین اشعه ی خورشید بر قریه پرتو افكند.



[ صفحه 131]



سپس سید مهدی خود به كتب رجالی یی كه به همراه داشت، مراجعه نمود و مشاهده كرد كه گفته ی آن علوی با حقیقت منطبق است. بعدا بتدریج اهل قریه به اقامتگاه او آمده و نزد وی حضور یافتند. در آن میان سید، آن مرد علوی را هم مشاهده نمود. سید از او پرسید كه آن سخن پیرامون سید حمزه را كه قبل از طلوع فجر به وی گفته بود از كجا به دست آورده است؟ علوی به خداوند متعال قسم خورد كه قبل از فجر نزد سید نیامده و اصولا شب را در خارج از قریه به سر برده است! و چون از مردم شنیده است كه ایشان بدانجا مشرف شده و برای زیارت وی نزدش شتافته، و قبل از آن ایشان را ندیده است.

سید مهدی با شنیدن این سخن، فورا از جا برخاست و سوار مركب شد و عازم زیارت مرقد مطهر سیدحمزه گشت، در حالی كه می گفت: هم اكنون بر من واجب شد كه به زیارت وی بشتابم و من شك ندارم آن فرد علوی، حضرت بقیةالله - ارواحنا فداه - بوده است.

از آن روز، مرقد شریف سیدحمزه، اعتبار و رونقی چشمگیر یافت و شیعیان برای زیارت و تبرك و شفاعت جویی از وی به درگاه پروردگار، نزد وی مشرف می شوند. بعد از آن نیز، سیدمهدی در «فلك النجاة» و به تبع او دیگران نیز در كتب خود، (همچون علامه نوری در «تحیةالزائر»، علامه مامقانی در «تنقیح المقال»، و محدث قمی در «الكنی و الألقاب») به صحت انتساب آن مدفن به حمزة بن قاسم، از نوادگان ابوالفضل العباس علیه السلام تصریح نمودند [4] .



[ صفحه 136]




[1] اختران تابناك: شيخ ذبيح الله محلاتي جلد 2 صفحه ي 169، انتشارات كتابفروشي اسلاميه تهران.

[2] ر. ك، رجال شيخ طوسي، فهرست نجاشي و امالي و كمال الدين شيخ صدوق.

[3] فهرست نجاشي: صفحه ي 145. اما در كمال الدين صدوق آمده است كه مادر امام سلام الله عليه، در زمان حضرت عسكري عليه السلام درگذشت.

[4] سردار كربلا: ترجمه ي العباس مقرم، صفحه ي 51؛ نقل از: جنةالمأوي: محدث نوري (كه همراه با جلد 53 بحارالأنوار چاپ شده است).